ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 | 31 |
اگر نگاهی به نوشتارهایی که تا کنون در بارهی فقر صورت گرفته است، بیندازیم بیدرنگ درمییابیم که توافق عام روی تعریف مشخصی از فقر وجود ندارد. آنچه که معمولا به عنوان تعریف ارائه میشود، تعریف کلی است که به مصادیق گوناگون و بیشماری قابل تفسیر است. رایجترین تعریفی که از فقر میشود، این تعریف است که افراد مبتلا به فقر قادر به ادارهی یک سطح قابل قبول و مناسب زندگی نیستند. در خود این تعریف دهها جای سؤال و تفسیر وجود دارد، مانند اینکه سطح قابل قبول و مناسب زندگی، کدام زندگی است؟ سطح زندگی بسته به نظامهای ارزشی اجتماعی، مذهبی، فرهنگی و اقتصادی و هم چنین موقعیت زمانی و مکانی دارای تفاسیر گوناگون و متفاوت است.
برای فرار از کلی بودن تعریف، تلاشهایی در بیان جزئیات مفهوم فقر نیز صورت گرفته است که علیرغم مفید بودن، نتوانسته است به طور کامل از مفهوم فقر رفع ابهام نماید. در این تعاریف جنبههای زیر به عنوان مصادیق فقر بیان شدهاند: فقر به معنای کافی نبودن تغذیه، نرخ بالای مرگ و میر نوزادان، امید به زندگی پایین، فرصتهای تحصیلی ناچیز، آب آشامیدنی سالم غیر کافی، بهداشت و درمان ناکافی، مسکن نا مناسب و فقدان مشارکت در فرایندهای تصمیمگیری. در اینجا نیز میبینیم که در این فهرست نسبتاً جزئی از مصادیق فقر هنوز امکان تفسیرهای متفاوت باقی است.
[1]قدم اول در این پژوهش شناخت فقر و معنای آن است. واژه Poverty یا Pauvre به معنای فقر از ریشه لاتین Pauper میآید که با Paucus و یونانی Penes (فقیر) و Penia (فقر) قرابت دارد. فقر را در یونانی با واژه Aporia (راه به جایی نداشتن، مشکلی که فقیر با آن دست به گریبان است) تعریف میکنند. ریشههای یونانی به امر واقع مثبت برمیگردد (اگر چه هر دو دردآور): یکی ریشهی بیولوژیک یعنی گرسنگی و دیگری ماهیت روانشناختی آن است.
وقتی فقر از لحاظ مفهومی بررسی میشود مشخص میشود که پدیدهای با ابعاد اقتصادی و اجتماعی است. آنچه که بیشتر مدنظر ما قرار دارد و گزارشها و اسناد بینالمللی نیز به آن اشاره داشتهاند بعد اقتصادی فقر است. در واقع سادهترین و متداولترین تعری فقر هم همان تعریف اقتصادی آن است. با این تعریف نیز فقر به مطلق و نسبی تقسیم میشود.